به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، مهدی رخشانی در این نشست گفت: دو نفر از کسانی که باعث شکلگیری این فیلم شدهاند، اکنون در این جلسه حضور دارند؛ استاد عباس عارف و استاد محمد تقی این دو تن هستند که در این راه خیلی کمک کردند و سبب شدند تا به سمت ساخت این فیلم بروم.
او افزود: من در دانشکده هنر زاهدان مشغول تحصیل در رشته صنایع دستی بودم و استاد علی راشکی در آنجا درس میداد و با بچههای هنر و صنایع دستی، درس نقاشی را داشت. بنابراین سالها او را میشناختم و با نگاه و علاقمندیهایش آشنایی داشتم اما هیچگاه به این فکر نکرده بودم که درباره او فیلمی بسازم. در حقیقت تلنگری که بزرگان زدند، سبب شد تا فکر کنم که میتوان وارد زندگی استاد شد.
این مستندساز ادامه داد: به این ترتیب برای ساخت مستند، نزدیک به یک سال همراه آقای راشکی شدیم و فیلمبرداری کردیم. اما بعد از دیدن راشها متوجه شدم آنها ارتباطی به علی راشکی ندارد. بنابراین تمام آنها را کنار گذاشتم. آن زمان تازه به او نزدیک شده بودم و باید با مسیر تازهای پیش میرفتم.
رخشانی با اشاره به مستند «خطوط ناپیدا» درباره شخصیت علی راشکی گفت: ما در ابتدا میبینیم که او در حال زندگی با عصا است اما از یک جایی به بعد که با سبک زندگی او آشنا میشویم، این موضوع را فراموش میکنیم. نکته جالب در فیلم جایی است که به او میگوییم، امید را تعریف کن؟ او در پاسخ میگوید: خسته شدم؛ بگذار بنشینم. تازه آنجا به خاطر میآوریم که او با عصا در حال زندگی است.
او افزود: در واقع استاد علی راشکی در حال زندگی کردن کلید واژه امید است. بر همین اساس باید بگویم در تمام این پروسه من در حال ساخت فیلم بودم و فیلم در حال ساختن من. به این ترتیب کمکم خطوط ناپیدای زندگی را در زندگی علی راشکی پیدا کردم و نتیجه مستندی شد که امروز دیدید.
این مستندساز با اشاره به زمان تصویربرداری این مستند که مربوط به ۸ سال پیش است، بیان کرد: اکنون به نسبت زمان فیلمبرداری، شرایط در سیستان متفاوت شده است؛ حتی مزارعی که در فیلم میبینید، دیگر نیست. شرایط زیست در آنجا خیلی دشوارتر شده است. به همین دلیل مدل امیدی که در این فیلم صحبت کردم هم تغییر کرده است. به صورتی که اگر امروز فرصتی مهیا شود، قطعا صحبتهای دیگری خواهم داشت.
رخشانی در بخش دیگری از صحبتهایش درباره چگونگی نمایش شخصیت متمایز علی راشکی توضیح داد: فیلم از یک جایی به بعد سعی میکند تفاوتی که در آدمها وجود دارد را نشان دهد. به عنوان مثال در جایی به علی گفته میشود که تو در حال زجر کشیدن هستی ولی او میگوید زجری نیست. در ادامه ما زیست علی را نشان میدهیم تا مخاطب ببیند که او در حال بزرگ شدن در چه جغرافیایی است.
او افزود: پدر علی در جایی از فیلم میگوید: این نقاشیهایی که علی میکشد، کارهای بیخودی است. خیلیها به من ایراد وارد کردند و گفتند: علی راشکی اسطوره ماست؛ چرا این حرف را پخش کردی؟ ولی من در جواب گفتم اتفاقا این بخش مهمی از زیست علی است. اتفاقا اگر پدر علی با او اینطور نبود، او اینقدر قدرتمند نمیشد. انگار نقاشی بخشی از زیست علی راشکی است. او خودش میگوید نقاشی و معلولیت دو بال من است. در حقیقت زیست خاص، مطالعات و مواردی از این دست آرام آرام او را به جایی رسانده که دیگر معلولیت برایش چیزی نیست. او به تعریفی از خود و جامعه رسیده که دیگر این مسائل برایش مشقت نیست.
این مستندساز در ادامه صحبتهایش گفت: علی راشکی لیسانس نقاشی و فوق لیسانس مرتبط با این رشته را در دانشگاه هنر خوانده و مسیر را به صورت آکادمیک طی کرده است. اما خودش میگوید ۴ سالگی اولین عمل روی پاهایش انجام شده است. او برای این عمل تنها در بیمارستان بوده است. میگوید وزنههایی که به پاهایش وصل میکردند تا پاهایش باز شود، از وزن خودش بیشتر بوده است اما در همان شرایط از پرستارها کاغذ و قلم میخواسته تا نقاشی کند. در واقع انگار نقاشی انتخابی بوده که او از همان سن انجام داده است.
رخشانی درباره شرایط کنونی علی راشکی بیان کرد: آقای راشکی اکنون کارگاه خودشان را در زاهدان دارد و تدریس میکند ولی از آنجایی که ما جامعه نخبهکشی هستیم، ایشان دیگر در دانشگاه نیست.
او همچنین در بخش دیگری از صحبتهایش درباره شرایط کنونی سیستان و بلوچستان توضیح داد: شرایط آن منطقه سخت و عجیب است. عکسهایی را آوردم تا مسیری را برای صحبت کردن از این سختی باز کند. چند وقتی است میخواهم در این باره فیلم بسازم ولی متاسفانه هنوز شرایط آن فراهم نشده است. زیرا اجازه ساخت داده نمیشود. ما در موضوع مشکلات سیستان یک نگاه ژورنالیستی داریم که بیشتر به سمت اینستاگرام رفته و مسئله را سطحی جلوه میدهد. در صورتی که باید روی زندگی مردم آنجا تمرکز کنیم تا نگاه جامعتری نسبت به موضوع داشته باشیم.
در ادامه جلسه عکسهای مهدی رخشانی از شرایط مردم سیستان به نمایش گذاشته شد. رخشانی در خلال نمایش این عکسها که تصاویری دردناک از آسیبهایی بود که بر اثر سوختبری برای افراد رخ داده بود، داستان زندگی برخی از آنها را روایت کرد.
در بخش دیگر این مراسم عباس عارف (منتقد و پژوهشگر) درباره «کمال ایران و حال سیستان در تاریخ» گفت: فیلم مستند استاد علی راشکی نابغه و پدیده هنر تجسمی معاصر ایران سبب شد تا بخش بسیاری از گفتاری که قرار بود از پیش از حضور سکاها تا ۱۱۵ سال بعد از خیانتهای قاجاریه به سیستان طرح و پرسش کنم (را به دلیل کمبود وقت نگویم). بنیاد پژوهش اصیل و جوینده راستین حقیقت درست پرسیدن است. طرح پرسش بنیاد تفکر فلسفی است.
او افزود: در ایران پس از صفویه شوربختانه ما یگانه موهبتی که پیش از آن داشتیم را از دست دادیم و آن اندیشه فلسفی است. در واقع بعد از آن بود که بینش فلسفی به تاریخ، معنویت، هنر، حقیقت و فرهنگ از بین رفت. فرقهها و ایسمهای منحط و عقب افتاده ماقبل مغول دو مرتبه برگشت و به جان هم افتادند.
این پژوهشگر در ادامه بیان کرد: منظور همانهایی است که در تاریخ اسلامی به جنگ حیدری و نعمتی معروف شده. اکنون ببینید در سراسر منطقهای به نام خاورمیانه با یکدیگر چه میکنند؛ سر میبرند و آن را به ستون تاریخی شاهکار دوران هخامنشی یا رم میزنند و از آن فیلم میگیرند و منتشر میکنند. این موضوعات بیگمان دلیل تاریخی جز از میان رفتن اندیشیدن، پرسش کردن از ریشههایمان و نسبتی که در لحظههای جنایت و حماقت با تاریخ داریم، ندارد.
عارف در ادامه صحبتهایش گفت: برای دانستن سیر تحول تاریخی عظمت ایران که شاید بتوان گفت، اکنون عظمتش بر باد رفته، ناگزیریم پیشینه آن سیر تحول را بشناسیم و تحلیلش کنیم. اما با این فرصت حتی نمیتوان یک دوره تاریخی ۱۰۰ ساله آن را انجام داد. خواستم به سراغ دوران پیش از ظهور سکاها بروم، زیرا بیگمان با سیستان نسبت تاریخی، فرهنگی و نظامی دارد اما تنها اشارهای به آنها میکنم.
او افزود: برخلاف تصور بسیاری از مورخان سکاها ایرانی هستند. در واقع فاجعه از جایی شروع میشود که سکاها همسایه آشوریها میشوند. تاریخ نشان داده و یونانیها نوشتهاند؛ کتیبههای آشور بانیپال نیز از زیر خاک بیرون آمده است؛ بر این مبنا ما شوش و تمدن ایلامی را نابود کردیم و جز عقرب و مار در آنجا نگذاشتهایم. سکاها به جای اینکه از ریشهشان که ایران بود دفاع کنند، با آشوریها همدست میشوند و کیمریها که به زبان ما صحبت میکردند را نابود میکنند و با مادها در میافتند.
این پژوهشگر ادامه داد: سکاها جنگجویانی پارتیزانی و بسیار شجاع بودند و کوروش نیز در جنگ با آنها کشته میشود. در حقیقت این نیز خیانت دیگری از سوی آنهاست. زیرا اگر کوروش ۲۰ سال دیگر زنده بود، اتفاقات بهتری رخ میداد. البته در ادامه هووخشتره آنها را شکست داده و سران خائنشان را میکشد. به این ترتیب آنها به جنوب روسیه فرار میکنند اما بعدها گسترش پیدا کرده و در همان جا حکومتی را ایجاد میکنند.
عارف در بخش دیگری از صحبتهایش ضمن تشریح بخشهایی از تاریخ ایران و حضور سکاها در نقاط مختلف، به کوچ سکاها به مناطقی چون اسکاتلند اشاره کرد و گفت: شهر سوخته بزرگترین تمدن ۳ هزار سال گذشته جهان بوده که امکانات بسیاری داشته است. شهری دو طبقه و ۱۵۰ هکتاری که ۳۰ هزار گور در آن سالم مانده و ۳۰۰ سال حفاریاش طول میکشد. شهر سوخته بهشت باستانشناسان جهان است اما چرا اجازه حفاری آن را نمیدهند؟ این چه توطئهای است که علیه ایران در جریان است؟ به جز خاموشی و ترس ما چه دستی در کار است؟
او در ادامه افزود: مگر هزاران رستم، سهراب و شهید دیگر در این سالها برای سیستان کشته نشدهاند؟ (هموطنان) ما در حال مرگ هستند و آقایان با طالبان مدارا میکنند! باید از طریق دادگاه بینالملل حق ایران را بگیرند. من حاضرم بروم، چون عاشق ایران و این خاک هستم. متاسفانه باید بگویم طالبان عمدا اجازه ندارند به سیستان آب بدهند. وقتی سیستانی از سیستان برود، دیگر کسی برای دفاع از خاک باقی نمیماند.
این پژوهشگر در بخش پایانی صحبتهایش عنوان کرد: بلوچستان از همه ایران ثروتمندتر بوده و پر از ذخایر اورانیوم و طلا و… است. عاجزانه خواهش میکنم گوهر و جوهر ایرانی خود را بیدار کنیم و کمپین میلیونی را از همین جا راه بیاندازیم و خطاب به سازمان ملل نامه بنویسیم و حقآبه زابل را بگیریم. اگر سیستان برود، وای بر بلوچستان میشود. یک همسایه شرقی داریم که یک میلیون خطرناکتر از بقیه است. فقط این را بگویم که طالبان در مقابل آنها چیزی نیست.
۵۷۵۷
بدون دیدگاه