زهرا فرآورده: سال پیش مستند سینمایی «شریعتی بدون روتوش» آماده شد اما فرصت اکران بدست نیاورد و حالا در قالب سریالی پنج قسمتی با نام «شریعتی» روی آنتن شبکه مستند می رود. پخش این اثر پنج قسمتی که روایتی است از ناگفته‌های زندگی دکتر علی شریعتی از یکشنبه( ۲۸ خرداد) شروع شده و ساعت ۲۴ شب های دیگر ادامه می یابد. «شریعتی» به کارگردانی محمد سمیع‌پور و تهیه‌کنندگی مهدی مطهر محصول سازمان اوج است که در خانه مستند انقلاب اسلامی تهیه و تولید شده .

*شریعتی شخصیتی است که روایت‌های زیادی درباره‌اش وجود دارد و در طیف‌های مختلف موافق و مخالف دارد، باوجود این تنوع روایی چطور به این ساختار رسیدید تا با کنار هم قرار دادن نقطه نظرهای گوناگون بتوانید به یک توافق در روایت برسید؟

کاراکتر دکتر شریعتی جنجالی است و همانطور که شما گفتید موافق و مخالف زیادی از طیف‌های گوناگون دارد. من فکر نمی‌کنم هیچ شخصیتی از تاریخ معاصر ایران از این جهت مانند شریعتی باشد. از جریانات ملی مذهبی عده‌ای خودشان را طرفدار دکتر می‌دانند تا جریان‌های انقلابی و حزب اللهی و نکته جالب اینکه در همین دو طیف هم عده‌ای مخالف دکتر شریعتی هستند. یعنی ما هم مرجع تقلید مخالف او داریم و هم مرجع تقلید موافق. هم چهره‌های لائیک یا سکولار که طرفدار دکتر هستند و هم چهره‌های مخالف. فقط سلطنت طلب‌ها هستند که همگی مخالف شریعتی‌اند! ما دنبال ارائه تصویری از شریعتی بودیم که واقعی باشد و خیلی جنجال برانگیز نشود. از همان ابتدا هم به دنبال حاشیه نبودیم برای‌مان بحث تاریخی اولویت داشت، البته می‌دانستیم هر روایتی ‌داشته باشیم صدای یک بخشی درخواهد آمد، اما خیلی تلاش کردیم برای تک تک تصویرهایی که می ‌دهیم سند داشته باشیم و کار پژوهشی دقیقی انجام دهیم تا اگر درباره هر موضوعی با اعتراض گروه و جریان و یا شخصیتی مواجه شدیم دستمان خالی نباشد.

*نگاه شخصی خودتان چه‌قدر در اثر دخیل است؟

من از جمله طرفداران دکتر شریعتی هستم و از دوران نوجوانی به او علاقه شخصی داشتم، اما سعی کردم خیلی این علاقه را دخیل نکنم و سعی کردم بر اساس اسناد تاریخی پیش بروم. برای همین حتی ممکن بود داستان یک جاهایی با آنچه من فکرش را می‌کردم همخوانی نداشته باشد اما آن را بگویم. در مورد زندگی دکتر شریعتی ابهامات زیادی وجود دارد مثلا اینکه بالاخره مدرک تحصیلی او چه بود؟ شریعتی هیچ وقت خودش نمی‌گوید دکترای تاریخ یا جامعه شناسی دارد، می‌گوید من در این حوزه متخصص هستم ولی همواره از طرف دیگران مخصوصا در دهه ۴۰ و ۵۰ این‌طور معرفی شده است.

*تقریبا در تمام مراحل زندگی دکتر شریعتی یک ابهامی وجود دارد.

بله، دقیقا، بحث تحصیل در اروپا و فعالیت‌هایش، بحث حسینیه ارشاد، اختلاف با مرحوم مطهری، درگیری او با روحانیت، مسأله سازمان مجاهدین خلق، نحوه فوت شریعتی و… از موضوعاتی است که با ابهام همراه است. شما روی هر کاراکتری از تاریخ معاصر دست بگذارید شاید یک مسأله مبهم در زندگی‌اش باشد اما شریعتی این‌طور نیست، در هر بخش از زندگی او یک ابهام جدی وجود دارد و این کار را برای ما خیلی سخت می‌کرد.

بخشی از این ابهام از طرف طرفداران دکتر مطرح و باعث شده است این فضا مبهم‌تر باشد و بخشی هم از طرف مخالفین. مثلا یک سری شایعات راجع‌به شریعتی را دکتر نصر که مخالف جدی اوست مطرح می‌کند. یکسری شبهات را آقای حمید روحانی مطرح می کند، یک سری ابهامات را دکتر سروش که سابقا طرفدار دکتر شریعتی بوده و الان منتقد اوست به روایت‌ها اضافه کرده است. از طرفی این شکل افرادی که در یک مرحله حامی شریعتی بودند و بعد از مرحله‌ای از او فاصله گرفتند هم زیاد داریم.

*منظور شما از روایت دکتر سروش همان روایتی است که انتهای کار از فوت شریعتی مطرح می کند و متفاوت از سایر گفته‌هاست؟

بله. شما نسخه سینمایی را دیدید. کار یک نسخه سریالی هم دارد که ما در آنجا خیلی بیشتر به ابهامات پرداختیم ولی در نسخه‌ سینمایی کوتاه شده است.

*از سختی ها و چالش های پژوهش بگویید.

خیلی از بخش‌های مختلف زندگی دکتر مثل مسأله مرگ جا داشت که یک فیلم مستقل‌ باشد و ایده خود من هم فقط مسأله مرگ بود و این پیشنهاد آقای مطهر بود که از کل زندگی شریعتی یک بیوگرافی بسازیم. من در مورد سوال قبلی این نکته را در مورد ابهامات عرض کنم که مثلا دکتر سروش در ادوار مختلف روایت‌های متفاوتی از شریعتی دارد و این مسأله‌ای بود که به ابهامات ما در پژوهش اضافه می‌کرد. این روایت که آقای سروش تعریف می‌کند از زمان مرگ یا شهادت دکتر که «آن دوره‌ای که من انگلیس بودم و مرحوم علامه و مرحوم مطهری هم بودند و مطهری گفت من نمی‌خواهم آفتابی بشوم…» دکتر سروش این را در آخرین روایتش می‌گوید؛ وگرنه چندین مرتبه دیگر راجع‌به شریعتی سخنرانی کرده ولی هیچ وقت این روایت را نگفته است که مرحوم مطهری هم آن زمان انگلیس بود و حاضر نشد که بیاید. همین نکات، پژوهش را سخت‌تر می‌کرد. یعنی ما با یک بخش از تاریخ شفاهی مواجه بودیم که آدم‌ها در ادوار مختلف، به شکل‌های متفاوت این خاطره را تعریف کردند! درصورتی‌که اگر دکتر سروش این نکته را سال ۷۰ می‌گفت قصه خیلی تغییر می‌کرد.

*براساس پژوهش‌هایی که داشتید خود دکتر شریعتی چه‌قدر در این ابهامات نقش دارد؟

بخشی از این ابهامات به کاراکتر خود شریعتی برمی‌گردد. شریعتی شخصیت پیچیده‌ای است که به این ابهامات کمک می‌کند. او چهره تک‌رویی در تاریخ است و درواقع یک مرد تنهاست. هیچ وقت کار تشکیلاتی نمی‌کند و خودش را در کار جمعی قرار نمی‌دهد. هر چند با افراد در تشکیلات مختلف ارتباط خوبی دارد. مثلا با برخی از اعضای نهضت آزادی، یا تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و یا برخی از روحانیون ارتباط خوبی دارد اما در هیچ کدام از دسته‌های سیاسی فعال در دهه ۴۰ قرار نمی‌گیرد و طبیعتا عمده فعالیت‌هایش ظرف دو سه سال محدود است و این کار ما را سخت‌تر می‌کرد.

*در ابتدای نسخه سینمایی مستند، خود شریعتی است که می‌گوید: «من از این چارچوب جبری که در آن اراده و مسئولیت انسانی مدفون شده خودم را رها کردم… من می‌توانم سرنوشت خودم را و جامعه خودم را تغییر دهم…» انتخاب این جمله در ابتدای کار، یعنی می‌خواهید شریعتی را شخصیت رهایی نشان دهید که تک نفره مبارزه می‌کند؟

دقیقا همینطور است. قصه شریعتی همان قصه «پرومته» است که خودش تعریف می‌کند، من خودم در دوران نوجوانی و در دوره دبیرستان کل آثار شریعتی را خواندم و بر حسب تصادف با «آری این چنین بود برادر» مواجه شدم که خواندن جزوه‌اش برای من خیلی گیرا و جذاب بود و بعد سلسه‌وار ادامه دادم. باز خیلی از نکات را در پژوهش فیلم متوجه شدم، اینکه شریعتی آدمی است که در هیچ قالبی قرار نمی‌گیرد و برای خودش یک رسالت تاریخی و تعهد اجتماعی در نظر گرفته و این مسیر را بی توجه به حواشی دیگران آگاهانه، مومنانه و تنها طی می‌کند.

وقتی از حسین وارث آدم می‌گوید، درواقع از خودش و راهی که انتخاب کرده می‌گوید که حسین وار برود و در برابر همه بلایا صبر کند و شکایت نکند چون آن را آگاهانه انتخاب کرده است. آن غربت و مظلومیت برای شریعتی غربت و مظلومیت جبر زمان نیست، مسیری است که خودش انتخاب کرده. یا جایی که در سخنرانی‌اش از علی تنهاست می‌گوید، کاملا نشانه‌های همزادپنداری با امام علی(ع) مشهود است. او خود را ادامه دهنده همان راه می‌داند، خب این تنهایی و اینکه اصلا جایی نداریم که شریعتی از برنامه و قصد و نیت خودش به کسی گفته باشد کار ما را بسیار سخت می‌کرد، واقعا سخت است که بگوییم نزدیک‌ترین آدم به شریعتی چه کسی بوده است.

*حالا که صحبت از نزدیک‌ترین فرد به شریعتی است؛ خیلی محدود سراغ خانواده‌اش رفتید، در این کار تعمدی بوده است؟

اگر بخواهم صادقانه بگویم تعمدی نبوده، شرایط طوری رقم خورد که متاسفانه خانواده حضور نداشته باشد. واقعیت این است زمانی که ما با پژوهش شروع کردیم من خیلی به بنیاد شریعتی می‌رفتم و با بچه‌های دکتر جلسه می‌گذاشتم و انصافاً باید بگویم خیلی از اطلاعات را هم آنها به ما دادند، اما حاضر به مصاحبه نبودند. از طرفی در مقطعی که ما در حال پژوهش بودیم اواخر عمر همسر دکتر بود و سال بعدش فوت کردند. دختر کوچک دکتر (مونا ) اصلا رسانه‌ای نیست، دختران دیگرشان دکتر سارا و دکتر سوسن شریعتی که دانشگاهی هستند، گفتند مصاحبه تصویری نمی‌کنیم و فقط دکتر احسان شریعتی راضی به مصاحبه شد.

*او هم بخشی از صدایش هست.

البته آن صدا، صدایی نیست که ما گرفته باشیم و مربوط به سال ۵۸ و آرشیو تلویزیون است. دکتر احسان ‌بعد از دو سه جلسه گفتگو راضی به مصاحبه شد اما اتفاقی که افتاد و به‌نظر من اتفاق خیلی بدی بود و برای خانواده باعث سوتفاهم شد، آن هم این بود که در همان زمان فیلمی در نقد مهندس بازرگان منتشر شد. انتشار این فیلم باعث شد که قرار مصاحبه ما لغو شود، زیرا کارگردان آن فیلم به افرادی که با آنان مصاحبه کرده بود گفته بود فیلم در حمایت از مهندس بازرگان است اما خروجی چیز دیگری بود، احسان شریعتی هم به ما بدبین شد که نکند چنین تجربه‌ای تکرار شود، با وجود اینکه من گفتم قبل از انتشار فیلم، نسخه نهایی را به شما نشان خواهم داد اما چون متاسفانه آن کارگردان هم همین ادعاها را مطرح کرده بود، کار ما خراب شد، سوتفاهمی شکل گرفت که انگار یک پروژه است از یک اتاق فکر واحد که قرار است، شخصیت‌هایی مثل بازرگان، شریعتی و طالقانی تخریب شوند؛ در نتیجه ارتباط ما با خانواده قطع شد.

من خیلی دوست داشتم خانواده شریعتی در فیلم باشند و ادای احترامی به این خانواده شود و این حسرت برای من باقی ماند. من به خاطر این موضوع دو سال صبر کردم اما با اینکه خیلی وقت گذاشتم و در ابتدا ارتباط خیلی خوبی بین ما شکل گرفت ولی در نهایت این اتفاق نیفتاد که من آن کارگردان را خیلی مقصر می‌دانم.

کل شاگردان امام خمینی در دهه ۵۰ نصف دکتر شریعتی طرفدار نداشتند/ سوتفاهمی بود که یک اتاق فکر می‌خواهد، بازرگان، شریعتی و طالقانی را تخریب کند

*در ابتدای بحث از روحانیت گفتید که یک عده از روحانیت مخالف سرسخت شریعتی بودند…

شریعتی می‌خواست قرائتی از اسلام سیاسی ارائه دهد که این اسلام انقلابی طبیعتا واکنش اسلام سنتی را در برداشت و نماینده آن هم روحانیت بودند. این روحانیت چند دسته بودند، اما همه آنها در زدن شریعتی اجماع داشتند. شریعتی می‌خواست تصویری از اسلام ارائه دهد که این تصویر خیلی تصویر نو و انقلابی و به قول خودش روشنفکرانه و یا بهتر بگوییم نواندیشانه بود. طبیعتا شریعتی برای جنبه هویتی نیاز داشت که آتش این دعوا را داغتر کند. سوای اینکه برداشت شریعتی و روحانیت متفاوت است اما یک جاهایی شریعتی دارد سربه سر روحانیت می‌گذارد و من یقین دارم که آگاهانه است تا صدای آنها دربیاید و در این کار هم موفق بود. از این منظر که به جوان‌ها بگوید اسلامی که من راجع‌به آن حرف می‌زنم با اسلام کافی و فلسفی و حتی مکارم شیرازی فرق می‌کند و این اسلام دیگری است. به‌نظرم از این جهت روحانیت از شریعتی بازی خورد و در این دعوا افتاد. شریعتی از این دعوا به نفع خودش استفاده می‌کند که بگوید شما به من آخوند کراواتی نگویید، من از اسلام دیگری حرف می‌زنم برای همین هم صدای روحانیت درآمده است حالا در این دعوا ساواک هم آتش بیار معرکه است.

*باوجود مخالفت عده‌ای از روحانیت مطرح اما از امام خمینی(ره) باتوجه به اینکه معمولا نظرات خود را صریح عنوان می‌کردند نظر واضح و مشخصی درباره شریعتی وجود ندارد.

هم آقای دعایی و هم نوه‌ امام سیدحسین خمینی در مصاحبه‌هایی که از آنها منتشر شده می‌گویند که امام آثار شریعتی را خوانده بود. یعنی می‌دانست شریعتی چه می‌گوید و می‌دانست بسیاری از این حرف‌ها با اصول و عقاید شیعه اختلاف دارد همان نکته‌ای که شاید افرادی مانند علامه عسگری و علامه طباطبایی برایشان خیلی پررنگ شد. آنها از منظر کلامی با قصه برخورد کردند و می‎‌گفتند این اسلام ناب نیست. امام شاید این را بهتر از همه آنها می‌فهمید. اما چیزی که امام متوجه شد این بود که نباید در اختلاف بدمد امام در نامه‌ای به شیخ محمد یزدی می‌نویسد و به ایشان می‌گوید دست از این دعواها و اختلافاتی که بین روحانیت افتاده بردارید که آن کسی که مبدا و منشا دعواست می‌خواهد اصل و اساس اسلام از بین برود.

این نکته‌ای بود که امام متوجه آن شد و فهمید آن کسی که موج انقلاب را درست می‌کند و جوانان را به میدان می‌آورد شریعتی است. کل شاگردان درجه یک امام مثل آقای مطهری، آقای بهشتی،آقای مفتح و … که همه آنها اندیشمند جدی و اسلام شناس‌تر از شریعتی هم هستند، هیچ کدام از آنها حتی با هم در دهه ۵۰ نصف شریعتی طرفدار ندارند. امام می‌دانست که اگر موضع بگیرد این موضوع باعث اختلاف می‌شود و یا اگر بگوید که من طرفدار شریعتی هستم بخش اعظمی از روحانیت سنتی را علیه انقلاب می‌شوراند؛ یعنی وحدت انقلابی را می‌شکست، چیزی که برای امام مهم بود و روی آن تاکید داشت.

امام در جواب مرحوم دکتر یزدی اطلاعیه‌ای برای مرگ شریعتی صادر می‌کند که البته آنجا از تعبیر شهادت استفاده نمی‌کند اما همین که به فقدان شریعتی اشاره می‌کند، در آن مقطع این کار تأیید شریعتی تعبیر شد. اما سال‌ها بعد جور دیگری تفسیر شد و ‌گفتند امام از تعبیر شهادت برای شریعتی استفاده نکرده است پس امام شریعتی را رد کرد؛ براساس نگاهی که اگر شما معتقد باشید شریعتی شهید شده، یعنی طرفدار شریعتی هستید ولی اگر بگویید شریعتی به مرگ طبیعی فوت کرده است یعنی مخالف او هستید! در صورتیکه اگر می خواست رد کند مثل دیگر مراجع رسما اطلاعیه می‌داد.

بیشتر بخوانید:

منادی نجات اسلام از نگاه و مشی تندروها / کار فرهنگی نه انقلابی، نیاز دیروز و امروز ایران

دکتر علی شریعتی و چند عدد و رقم

*باتوجه به تنوع روایات پژوهش و تولید این مستند چقدر زمان برد؟

ما قرارداد را سال ۹۶ امضا کردیم. ابتدا قرار بود یک تک قسمت راجع‌به مرگ دکتر شریعتی کار کنیم. بعد از آن پیشنهاد شد که یک کار سریالی راجع‌به زندگی دکتر بسازیم. ما پژوهش خودمان را راجع‌به مرگ کرده بودیم که این قصه مطرح شد، پس مجبور شدیم مجدداً پژوهش جدیدی انجام دهیم. بخاطر ابهامات واقعا کار سختی بود و نمی‌خواستیم که یک روایت را بگیریم و جوانب دیگرش را نسنجیم. از طرفی داده‌های متناقض هم بسیار زیاد بود، برای همین پژوهش ما طول کشید و بعد هم تولید و تدوین و سایر مراحل که روی هم رفته نزدیک به چهار سال زمان برد. واقعا جا دارد از مهدی مطهر تهیه‌کننده فیلم تشکر کنم که بسیار صبورانه عمل کرد، شاید خیلی از دست من حرص خورد اما واقعا با من مدارا کرد که از او تشکر می‌کنم.

*شریعتی شخصیتی است که برای دهه شصتی‌ها و نسل‌های قبل‌تر به‌عنوان یک چهره مهم و قابل تأمل مطرح بوده، زمانی خواندن کتاب‌های او خیلی رواج داشت اما الان شاید کمتر اینطور باشد. به‌نظر شما به‌عنوان کسی که سراغ چنین موضوعی رفته ساخت مستندهایی به این شکل برای نسل جدید جذابیت دارد؟

به‌نظر من شریعتی در ایران خوب فهمیده نشد. تمام آنچه ما الان درباره آن صحبت کردیم درباره زندگی نامه او بود که گفتیم پر از ابهام است؛ اندیشه او هم پر از ابهام است و بیشتر گروه‌های سیاسی به این ابهام دامن زدند. تلقی بر این شد که شریعتی روشنفکر و اندیشمند دوران جنبش و نهضت است نه دوران سکونت و تاسیس نظام. به نظرم شریعتی شاید در میان متفکرین انقلابی که در دهه ۴۰ و ۵۰ فعالیت می‌کردند، تنها روشنفکری است که متوجه این مسأله شد که شیعه به‌عنوان یک جریان سیاسی و یک حزب تمام عیار که همواره ۱۴۰۰ سال منتقد قدرت بوده، حالا که می‌خواهد قدرت را بدست بگیرد، مناسبات این دو موقعیت با هم متفاوت است. یعنی شما نمی‌توانید زمانی که در نهضت هستید و با ایده‌ای جنبش را رهبری می‌کنید با همان ایده نظام را رهبری کنید. شریعتی متوجه این مسئله عمیق شد که شاید بحران سیاسی دوره فعلی ما هم است.

*زندگی امثال دکتر شریعتی به‌عنوان یک چهره مهم و اثرگذار در دوران انقلاب می‌تواند در اندیشه و نگاه نسل جدید نقشی داشته باشد؟

شریعتی نه فقط متعلق به دهه۴۰ و ۵۰ بلکه در حوزه علوم انسانی برای امروز ما هم درس‌هایی دارد. شریعتی کسی است که مسأله اهمیت فرهنگ را فهمید، اهمیت روشنگری را فهمید، منتقد سرمایه‌داری است و تاثیر مناسبات سرمایه‌داری را در حوزه مسائل سیاسی و دینداری متوجه شده است. اینها بحث‌هایی است که ما امروز داریم با آن سرو کله می‌زنیم. اما شریعتی در اواخر دهه چهل آن را فهمید، دعوای حسینیه ارشاد و مهدیه تهران، امروز هم در جریان است؛ در حالی که نه شریعتی دیگر هست و نه کافی.

*ولی نوعی اختلاف نظر بین دو تفکر هنوز ادامه دارد…

به‌نظرم اینکه ما شریعتی را کنار گذاشتیم و فکر کردیم صرفا شریعتی آدمی است برای شور و حماسه و جنبش و کارکردش با پیروزی انقلاب تمام شده بزرگترین خطای ماست. شریعتی دوگانه‌ای را تعریف می‌کند به نام تشیع علوی صفوی و یکی از جنجالی‌ترین آثار اوست. از نظر تاریخی هم به آن کتاب نقدهای جدی وارد است. یک جاهایی شریعتی تاریخ را زیر پا می‌گذارد. شریعتی نمی‌خواهد درس تاریخ به ما بدهد، او دارد یک سری الگو و نماد می‌سازد و اگر ما با آن نماد نگاه کنیم به‌راحتی می‌توانیم امروز را تحلیل کنیم و بگوییم که چطور تشیع علوی انقلاب کرد؟ چطور به دست تشیع صفوی افتاد! و ما به بحران امروز گرفتار شدیم. آن نمادها برای فهم اینکه آن آرمان چه بود که ما برای آن انقلاب کردیم کارکرد دارد و امروز ما گرفتار چه کسانی هستیم! چه کسانی می‌خواهند آن آرمان‌ها را نمایندگی کنند و چه چالش‌هایی برای مملکت و انقلاب به وجود آوردند؟

شاید برای نسل جدید شریعتی در کنار همه آنچه گفتم، مروج تعهد اجتماعی و مسئولیت اجتماعی باشد که امروز یکی از جدی‌ترین مشکلات ماست. فردگرایی که امروز به شدت گسترش پیدا کرده و فرهنگ از کارکرد آگاهی بخشی خود تبدیل به صنعتی برای سرگرمی شده، اینها مسائلی است که برای حل آن به شریعتی نیاز داریم، اگر ما به شریعتی برگردیم می‌توانیم مجددا آن مسئولیت اجتماعی و به تعبیر شریعتی مسئولیت شیعه علی بودن را در جامعه رواج دهیم. هرچند به‌نظرم این نگاه به دین و جامعه برای عده‌ای خطراتی دارد و آنهایی که خطراتش را می‌فهمند و می‌دانند، طبیعتا نخواهند گذاشت که چنین اتفاقی بیفتد!

۵۷۵۷

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *